آرد
فارسی ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- پهلوی
آوایش ویرایش
- /آرد/
اسم ویرایش
آرد
- گَرد نرم که از کوبیدن و آسیاب کردن غلات و حبوبات بویژه گندم به دست میآید.
مثال ویرایش
- آرد خود را بیختن و الک خود را آویختن کنایه از: وظایف خود را طی سالیان انجام دادن و دیگر اخلاقاً موظف یا عملاً توان انجام کاری را نداشتن. آفتاب لب بام، وقت مرگ.
- آرد به دهان بودن کنایه از: در اعتراض به کسی گفته میشود که بیموقع سکوت کرده است.
برگردانها ویرایش
ترجمهها
منابع ویرایش
زبان دیگر ویرایش
ریشه لغت ویرایش
زبان معیار باستان
آوایش ویرایش
- آرد/
اسم ویرایش
آرد
- آرد ممکن است مترادف یا تغییر یافته ارد بوده باشد، تا هنوز هم برای اَرد که واژه مقدسی بوده، تعریف مناسبی یافته نشده است.
- آرد باید در زبان معیار باستان به صورت آردِ هم صرف شده باشد که به دو بخش آر - دِ قابل تجزیه است.
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس