فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /آشنا/کردَن/

  اسم مرکب

ویرایش

آشنا‌کردن

  1. شناساندن. وسیله شناخت و ارتباط کسی را با چیزی یا کسی فراهم کردن؛ عادت دادن، مأنوس کردن، خو گرفتن.
    ما سعی می‌کنیم خودمان را با همین زندگانی آشنا کنیم. «مسعود»

  مصدر فعل متعدی

ویرایش
  1. (قدیمی): شنا کردن.
    ز دیده‌ام شده یک چشمه در کنار روان/ که آشنا نکند در میان آن ملّاح «حافظ»

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن