آماج
فارسی ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- فارسی
آوایش ویرایش
- /
ویرایش
'
- آنچه بسوی آن تیر میاندازند، هدف، نشانه. جایی که بر آن نشانه میگذارند، نشانهگاه.
- تلی از خاک که نشانه تیر را بر روی آن قرار دهند.
- (قدیم): فاصله تیرانداز تا نشانهگاه؛ تیررس. سر تیز خیش که در زمین فرو میرود و آن را شیت. میکند.
کهن واژه ویرایش
- آماج در زبان معیار باستان ممکن است به دو کلمه آم - آج قابل تجزیه باشد؛ که مفهوم کلی از اصطلاح فوق به معنی زن گرسنه بوده است.
واژههای مشتق شده ویرایش
برگردانها ویرایش
ترجمهها
|
منابع ویرایش
- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس