فارسی ویرایش

ریشه‌ لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /بافتَن/

  مصدر فعل متعدی ویرایش

بافتن

  1. بن‌مضارع باف؛ درهم تنیده رشته‌هایی از جنس نخ، پشم، نایلون و مانند آنها برای ساختن پارچه، فرش، و مانند آنها.
  2. تابیدن، گره زدن، سخن دروغ گفتن.

واژه‌های مشتق شده ویرایش

ریشه‌های لغت ویرایش

دری بافتن
پارسی ایران بافتن
تاجیکی бофтан (boftan)

از پارسی میانه 𐭥𐭯-(waf-, بافتن), از نیا-ایرانی (همریشه با اوستایی 𐬎𐬠𐬛𐬀𐬉𐬥𐬀(ubdaēna, پارچه‌ای) ), از نیا-هندو-ایرانی (همریشه سنسکریت उभ्नाति (ubhnāti, بهم پیچیدن)), از نیا-هندو-اروپایی *webʰ- (همریشه یونانی υφαίνω (yfaíno), انگلیسی weave).چتر۰راز۹از۹از۹هر

تصریف ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن