فارسی ویرایش

ریشه شناسی ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • [تاف/تِه]

  اسم ویرایش

تافته

  1. نوعی پارچه ابریشمی.
  2. (پوشاک): گونه‌ای پارچه. پارچه‌ی نازک درخشنده و براق. تافته شده.

  صفت معفولی ویرایش

  1. برافروخته، روشن شدن.
  2. گداخته، گرم شده.
  3. آسیب دیده، کوفته.
  4. رنجیده، آزرده.
  5. پیچیده شده، تاب داده.
  مثال ویرایش
  1. تافته جدا بافته: کنایه از کسی که خود را از دیگران ممتاز و متمایز می‌پندارد.

واژه‌های وابسته ویرایش

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین