فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • پهلوی

آوایش ویرایش

  • /تِیغ/

  اسم ویرایش

تیغ

  1. شمشیر، هر چیز بُرُنده.
    یکی تیغ زد زود بر گردنش/ به دو نیمه شد خسروانی تنش «فردوسی»
  2. بلندی کوه، تیغه کوه. خار، خارچه.

  مثل ویرایش

  1. تیغ کسی بریدن کنایه از: کارآیی داشتن، قدرت داشتن.

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین/ شاهنامه