فارسی ویرایش

ریشه‌شناسی ویرایش

  • پهلوی

آوایش ویرایش

  • /خاک/

  اسم ویرایش

خاک

  1. نام عمومی مواد ناپیوسته‌ای که روی بیشتر قسمت‌های زمین را می‌پوشاند و حاصل خُرد شدن سنگ‌ها و پوسیدن مواد آلی در طول زمانی دراز است و گیاهان می‌توانند در آن رشد کنند.
    بهاریست خرّم در اردیبهشت/ همه خاک عنبر همه زرّ خشت «فردوسی»
  2. رویه زمین که باعث رویاندن نباتات می‌شود، تراب.
  3. مملکت، کشور یا منطقه.
  4. گور، قبر، گورستان.
  5. چیز بی قدر.

  مثال ویرایش

  1. خاک بر سر شدن کنایه از: سخت بینوا شدن، دچار رویدادی بسیار غم انگیز شدن.
  2. به خاک افتادن کنایه از: زبون شدن.
  3. به خاک افکندن کنایه از: شکست دادن.

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ شاهنامه