زر
فارسی ویرایش
گونههای دیگر نوشتاری ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- نیاهندوایرانی
آوایش ویرایش
- [زِر]
اسم صوت ویرایش
زِر
- صدای ناخوشایند مانند صدای گریه یا صدای سازی که ناشیانه نواخته شود.
ریشه شناسی۲ ویرایش
اسم ویرایش
زَر
- در زبان عامیانه طلا.
- فلزی زرد رنگ و گران قیمت که برای ساختن زیورآلات و سکه مورد استفاده قرار میگیرد.
- زر جعفری: منسوب به جعفر برمکی که پس از رسیدن به وزارت دستور داد تا سکهها را از زر خالص بزنند.
- زهر در گویش بهاری.
صفت ویرایش
- زرخال.
- پیر و فرتوت.
صفت فاعلی ویرایش
- آن که با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوز، چکن دوز میکند.
صفت مفعولی ویرایش
- پارچه زردوزی شده، گلابتون.
واژههای مشتق شده ویرایش
––––
برگردانها ویرایش
ترجمهها
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن