قدرت
فارسی ویرایش
قُ رَ
ریشهشناسی ویرایش
اسم ویرایش
- توانستن؛ توانایی داشتن؛ توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن از روی اراده و اختیار.
- توانایی؛ نیرو.
- سلطه؛ نفوذ فرمان. توانایی تأثیر گذاشتن بر کسی یا چیزی.
- ظرفیت. توانایی بالقوه برای تغییر دیگران.
واژههای وابسته ویرایش
- قدرت داشتن: (مصدر لازم) نیرو و توانایی داشتن.
- قدرت کردن: (مصدر لازم) قدرت و توانایی نشان دادن.
- قدرت نمودن: = قدرت کردن