فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • شاهنامه

آوایش ویرایش

  • /مِهتَر/

  اسم ویرایش

مهتر

  1. آنکه اسب را تیمار و حفاظت می‌کند، جمع مهتران.
  2. (قدیم): نام و عنوانی برای پیغمبران بویژه پیغمبر اسلام.

  صفت ویرایش

  1. سرور، رئیس.بزرگتر، مسن‌تر.
    برادر که مهتر به خاور به رنج/ به سر بر ترا افسر و زیر گنج «فردوسی»

واژه‌های مشتق شده ویرایش


برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ شاهنامه