کرد
فارسی ویرایش
(کَ)
(م
صفت مرکب ویرایش
- کردن، عمل آوردن.
(اِم
صفت ویرایش
- کردار، عمل.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(کَ یا کِ)
اسم ویرایش
- کرد:نام قومی در خاورمیانه(اکثر)
- شاخهای که در وقت پیراستن از درخت بریده میشود.
- قطعه زمینی که کنارههای آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
برگردانها ویرایش
- انگلیسی
- kurd