کل
فارسی ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- نیاهندوایرانی
آوایش ویرایش
- /کَل/
اسم ویرایش
کل
ریشه شناسی۲ ویرایش
کلّ
- (گفتگو): سربار، انگل.
- (عربی): گرانبار شدن، سنگینی.
ریشه شناسی۳ ویرایش
کِل
- (گفتگو): درآوردن صدایی خاص از دهان در مراسم عزاداری یا عروسی بهصورت متناوب معمولا از سوی زنان.
ریشه شناسی۴ ویرایش
کُل
- (گفتگو): ویژگی آنکه یا آنچه بیتناسب و کوتاه باشد.
- (صفت): تمام، همه.
- (اداری): دربردارنده همه اجزای یک مجموعه.
- (منطق): آنچه دربرگیرنده اجزای خود است مقابل جزء.
صفت ویرایش
- تمام، همه، همگی.
- منحنی، کجی، انحنا.
- کوتاه، ناقص، کُند مقابل تیز.
زبان دیگر ویرایش
- کَل، در گویش طبری نرینه جمیع حیوانات از قبیل گاو و گوسفند.
- کَلَ :در گویش گنابادی یعنی باغچه.
- کِلِّ :در گویش گنابادی یعنی سر ، ابتدا ، آغاز ، اول.
––––
برگردانها ویرایش
ترجمهها
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن