گوساله

فارسی

ریشه لغت

• فارسی

آوایش

• /گوسالِه/

اسم

گوساله

1. (جانوری): بچه گاو تا یک سالگی، گاوی که هنوز بالغ نشده‌.

استعاره

1. (گفتگو): احمق، بی‌شعور.

––––

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• انگلیسی: calf
• ایتالیایی: vitello
• انگلیسی: veal
• calf
• vellum
• vealy
• vealer
• steer
• seal
• heifer
• freemartin
• cow calf
• calve

• calfskin
• bullock
• sealer
• schnitzel
• تالشی: مانده
• kip
• fatling
• farrow
• fricandeau
• hindquarter
• hereford
• goulash
• galantine

منابع

• فرهنگ لغت معین
• فرهنگ بزرگ سخن