slice
انگلیسی ویرایش
اسم ویرایش
slice (جمع slices)
- یه تکه، اغلب نازک، تخت از غذا که از یه تکهی بزرگتر بریده شده:
- a slice of bread/cake
- cucumber/lemon slices
- Would you like another slice of ham/beef?
- یه بخش از چیزی، مانند یه مقدار از پول:
- We agreed before we did the deal that we'd both take an equal slice of the profit.
- The film presents us with a fascinating slice of history.
- یه وسیلهی آشپزخانه با سر پهن، که برای کشیدن تکههای غذا استفاده میشود:
- a cake/fish slice
- در تنیس، عمل ضربه زدن به توپ بهشکلی که پس از برخورد به زمین خیلی بالا نمیآید:
- That wonderful backhand slice of Maria's sends the ball where her opponent just can't reach it.
- در ورزشهای گلف و بیسبال، عمل ضربه زدن به توپ بهشکلی که بهجای مستقیم رفتن، به یه سمت منحرف میشود.
برگردانها ویرایش
فعل ویرایش
slice (سوم شخص مفرد حال ساده slices، حال استمراری slicing، گذشته ساده و گذشته استمراری sliced)
- بریدن چیزی به تکههای تخت، نازک:
- Slice the mushrooms thinly and fry in butter.
- Could you slice me a very thin piece of cake/slice a very thin piece of cake
- به سادگی قطع کردن یا بریدن چیزی با چاقوی تیز:
- He screamed as the blade sliced into his leg.
- She watched his slim strong body as it sliced effortlessly through the water.
- در ورزشهای گلف و بیسبال، ضربه زدن به توپ بهشکلی که بهجای مستقیم رفتن، به سمتی منحرف شود:
- Sara sliced the ball, sending it a hundred yards or so to the left.
- در ورزش تنیس، ضربه زدن به توپ بهشکلی که پس از برخورد با زمین خیلی بالا نیاید.