فارسی ویرایش

صفت فاعلی ویرایش

  1. در ترکیب با برخی کلمات معنی آویزنده می‌دهد: دست آویز، دل آویز.

اسم ویرایش

  1. جنگ، نبرد.
  2. جواهری که بر حلقة گوشواره بیاویزند.
  3. بلور و مانند آن که برای زینت به چلچراغ بیآویزند.
  4. منگوله، شرابه.
  5. گیاهی زینتی با گل‌های قرمز.

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین

فعل ویرایش

برگردان‌ها ویرایش

اسم ویرایش

برگردان‌ها ویرایش

  • انگلیسی: تركيب‌ساز hanging
  • انگلیسی: pendant
  • انگلیسی: گل آویز fuchsia
انگلیسی
lobe