آیینه
فارسی ویرایش
گونههای دیگر نوشتاری ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- پهلوی
آوایش ویرایش
- /آیِینِه/
اسم ویرایش
آیینه
- آینه؛ تکه شیشهای که با جیوه پشت آن را پوشش میدهند تا بتوان صورت هر چیزی را به واسطه نور در آن منعکس کرد.
- آینه، قاپ یا تاسی که نتوان حکم کرد که به چه شکلی نشسته
- مجازاً هر چیز صاف و براق.
قید ویرایش
- دل عارف. ؛~ی عیب شکستن (کن.)
- ترک عیب جویی کردن. ؛~ در شهر کوران (کن.)
- کار بیهوده به ویژه عرضه هنر و مهارت در نزد افراد بی اطلاع.
––––
برگردانها ویرایش
ترجمه
|
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین