فارسی ویرایش

ریشه شناسی ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • [توب/رِه]

  اسم ویرایش

توبره

  1. کیسه بزرگ و گشاد که در آن کاه و جو برای چارپایان می‌ریزند و بر سر آنها می‌بندند.
  2. توبْره :در گویش گنابادی یعنی کوله پشتی ، ساک ، کیف
  3. کیسه‌ای که مسافران و شکارچیان ابزار کار و خوراک خود را در آن گذارند.
  4. کیسه‌ای بنددار که در آن کاه و جو ریزند و به گردن چارپایان بندند تا از آن بخورند.
  5. کيسه که در آن دانه انداخته بخورد اسپان دهند و به عربي آن را مخلاة گويند و به فارسی تبره به حذف «واو» نيز آمده.
  6. کيسه و خريطه شکارچی و کيسه بندداری که بر سر اسب و استر و خر زنند مانند توبره کاه خوری و توبره جوخوری. مخلاة.
  7. عليقه. پلاس آخُر.
  8. کيسه اي که کاه يا جز آن در آن کنند و خوردن را بر ستور آويزند.
  9. کيسه‌ای که در آن علوفه ريزند و بر سر اسبان کنند.

ریشه شناسی ۲ ویرایش

  1. توبره ابزار : توبره‌ای که افزارهای خود چون ماله و تيشه و شاقول و تراز و ريسمان کار خود را بنايان ، و اره و رنده و مانند آن را نجاران در آن نهند. (يادداشت بخط مرحوم دهخدا)
  2. توبره شبان (شتربان).
  3. صفن . صفنه . که زاد و اسباب خود در وی نهند.
  4. توبره شکارچي : مقنب . که صياد صيد در وی اندازد.
  5. توبره کش : آنکه توبره حمل کند: قاطر پيشاهنگ آخرش توبره کش ميشود.
  6. توبره گدايي : کيسه گدائي که در آن هر چيز يافت شود.

  مثال ویرایش

  1. کلاهی نمدين بر سر داشت و پشمينه‌ای پوشيده و کلاسنگی در ميان بسته و توبره‌ای در پشت انداخته و چوبی در دست گرفته. (ترجمه تفسير طبری)
  2. آلت کفش دوزان از توبره بيرون کرد. (تاريخ بيهقی چ اديب ص 537)
  3. ياد نياری به هر بهاری جدت -- توبره برداشتی شدی به سماروغ (منجيک)
  4. من زرق او خريدم و خوردم بروی او -- زاد عزيز خويش و تهی کرده توبره (ناصرخسرو)
  5. و در هر فرسخی صدهزار سوار را بازمی‌گردانيد تا تنها ماند. به غاری درشد و توبره اسب در گردن انداخت . (قصص الانبياء)
  6. و من از آن سنگهايم که بر اصحاب ... باريدم هر دو را برداشت و در توبره نهاد. (قصص الانبياء)
  7. شيخ گفت اين ساعت برو و موی محاسن و سر را پاک بستره کن و اين جامه را که داری برکش و ازاری از گليم بر ميان بند و توبره‌ای پُر جو بر گردن آويز و... بيرون شو. (تذکرة الاولياء عطار)

مترادف‌ها ویرایش

منابع ویرایش