(ثَ یِّ)

فارسی ویرایش

ریشه‌شناسی ویرایش

صفت ویرایش

  1. زن بیوه.
  2. مردِ زن دیده، که اکنون بی زن

استعاره ویرایش

  1. مق پسر، عزب.

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین