فارسی ویرایش

ریشه‌ لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /سِپید/

  صفت ویرایش

سپید

  1. سفید، برنگ‌ سفید، پوست سفید. اسپید. اسفید.
    به چهره چنان بود تابنده شید/ ولیکن همه موی بودش سپید «فردوسی»
  2. رنگ شیر خوراکی، رنگ برف تازه.

  کهن واژه ویرایش

  1. سِپید در زبان معیار باستان ممکن است به صورت سَپِد تلفظ گردد؛ و حاکی از بارش برف به اندازه‌ای است که فقط زمین را سفیدپوش نماید؛ و لذا سپید از سَپِد و سفید نیز از سپید اقتباس شده است.

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس/ شاهنامه
  • Unipers: sepid