فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • پهلوی

آوایش ویرایش

  • /ماندَن/

  مصدر لازم ویرایش

ماندن

  1. اقامت کردن، عقب افتادن، درمانده و ناتوان شدن، شبیه بودن، مانند بودن، تعجب کردن.
  2. شکیبیدن، صبر کردن.

  مصدر متعدی ویرایش

  1. سپردن، واگذاردن.
  2. باقی گذاشتن، به جا گذاشتن.
  فعل ویرایش
  1. ایستادن

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن