هرویسپاندن

فارسی

ریشه لغت

• ایرانی

آوایش

• هروی‌سپاندن/

اسم مرکب

هرویسپاندن

1. کامل کردن، به کمال رساندن.

واژه‌های مشتق شده

• هرویسپه
• هرویسپ

فعل‌ها
بن واژه			هرویسپاندن
بن ماضی			هرویسپاند
بن مضارع			هرویسپ
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	هرویسپاندم	هرویسپاندی	هرویسپاند	هرویسپاندیم	هرویسپاندید	هرویسپاندند
	استمراری	می‌هرویسپاندم	می‌هرویسپاندی	می‌هرویسپاند	می‌هرویسپاندیم	می‌هرویسپاندید	می‌هرویسپاندند
	کامل	هرویسپانده بودم	هرویسپانده بودی	هرویسپانده بود	هرویسپانده بودیم	هرویسپانده بودید	هرویسپانده بودند
	التزامی	هرویسپانده باشم	هرویسپانده باشی	هرویسپانده باشد	هرویسپانده باشیم	هرویسپانده باشید	هرویسپانده باشند
	مستمر	داشتم می‌هرویسپاندم	داشتی می‌هرویسپاندی	داشت می‌هرویسپاند	داشتیم می‌هرویسپاندیم	داشتید می‌هرویسپاندید	داشتند می‌هرویسپاندند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	هرویسپم	هرویسپی	هرویسپد	هرویسپیم	هرویسپید	هرویسپند
	استمراری	می‌هرویسپم	می‌هرویسپی	می‌هرویسپد	می‌هرویسپیم	می‌هرویسپید	می‌هرویسپند
	کامل	هرویسپانده‌ام	هرویسپانده‌ای	هرویسپانده/هرویسپانده‌است	هرویسپانده‌ایم	هرویسپانده‌اید	هرویسپانده‌اند
	ملموس	دارم می‌هرویسپم	داری می‌هرویسپی	دارد می‌هرویسپد	داریم می‌هرویسپیم	دارید می‌هرویسپید	دارند می‌هرویسپند
	التزامی	بهرویسپم	بهرویسپی	بهرویسپد	بهرویسپیم	بهرویسپید	بهرویسپند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم هرویسپاند	خواهی هرویسپاند	خواهد هرویسپاند	خواهیم هرویسپاند	خواهید هرویسپاند	خواهند هرویسپاند
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بهرویسپ			بهرویسپید
	نهی		نهرویسپ			نهرویسپید

––––

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• انگلیسی: harvispăndan