فارسی ویرایش

مصدر ناگذرا ویرایش

  1. داشتن بها:
    پسر بچه هه بیش از صد مرد می‌ارزد (از دید کاری بودن).
  2. داشتن هزینه‌ی مناسب، به‌ویژه پولی، از جنبه‌ای:
    کفش هه با این قیمت می‌ارزد (در مقایسه با کیفیت).
    به‌نظرت، کوله پوشتی هه چند می‌ارزد؟
    اگر نیمی از درآمد شرکتت را هم هزینه‌ی تبلیغ کنی، بازهم می‌ارزد (از جنبه افزوده‌شدن درآمد).
    به‌نظرت، می‌ارزد برای آموختن برنامه‌نویسی وقت بگذارم (از جنبه افزایش فرصت‌های شغلی)؟


صرف فعل ویرایش

ارزیدن [اَرْزیدَنْ]

منبع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین

برگردان ویرایش