داشتن
فارسی ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- پهلوی
آوایش ویرایش
- /داشتَن/
مصدر ویرایش
داشتن
- صاحب یا دارنده چیزی یا کسی بودن؛ مالک و دارا بودن.
- (گفتگو): هوای کسی یا چیزی داشتن، نگاه داشتن.
- به شمار آوردن، گرفتن. پنداشتن. طول کشیدن. مشغول بودن. وادار کردن.
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | داشتن | ||||||
بن ماضی | داشت | ||||||
بن مضارع | دار | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | داشتم | داشتی | داشت | داشتیم | داشتید | داشتند | |
استمراری | میداشتم | میداشتی | میداشت | میداشتیم | میداشتید | میداشتند | |
کامل | داشته بودم | داشته بودی | داشته بود | داشته بودیم | داشته بودید | داشته بودند | |
التزامی | داشته باشم | داشته باشی | داشته باشد | داشته باشیم | داشته باشید | داشته باشند | |
مستمر | داشتم میداشتم | داشتی میداشتی | داشت میداشت | داشتیم میداشتیم | داشتید میداشتید | داشتند میداشتند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | دارم | داری | دارد | داریم | دارید | دارند | |
استمراری | میدارم | میداری | میدارد | میداریم | میدارید | میدارند | |
کامل | داشتهام | داشتهای | داشته/داشتهاست | داشتهایم | داشتهاید | داشتهاند | |
ملموس | دارم میدارم | داری میداری | دارد میدارد | داریم میداریم | دارید میدارید | دارند میدارند | |
التزامی | بدارم | بداری | بدارد | بداریم | بدارید | بدارند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم داشت | خواهی داشت | خواهد داشت | خواهیم داشت | خواهید داشت | خواهند داشت | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بدار | بدارید | |||||
نهی | ندار | ندارید |
برگردانها ویرایش
ترجمهها
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن