فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی
  • از فارسی میانه [خط مورد نیاز] (kwlʾp̄ /⁠kulāf⁠/، «کلاه، سرپوش»). ارمنی میانه ساکولայ (sakʿulay) و لری شمالی کلو (کلو) را مقایسه کنید.

آوایش ویرایش

  • /کُلاه/

  اسم ویرایش

کلاه

  1. پوششی از نمد، پشم، پارچه، پلاستیک، یا فلز برای سر که انواع بدون لبه یا لبه‌دار دارد.
  2. سرپوش و هر چیزی که از پارچه و پوست و نمد و جز آن سازند و جهت پوشش بر سر گذارند و آن انواع گوناگون دارد: شاپو، نظامی، مردانه، زنانه، ایمنی، آهنی، حصیری و مانند آن.

  استعاره ویرایش

  1. کلاه دو تن تو هم رفتن کنایه از: اختلاف پیدا کردن، از هم ناراحت شدن.
  2. کلاه کسی پس معرکه بودن کنایه از: عقب ماندن یا عقب گذاشتن از سود و کار و زندگی.
  3. کلاه سر کسی گذاشتن کنایه از: او را فریب دادن.
  4. کلاه شرعی، حیله‌ای که در ظاهر مطابق با موازین شرع باشد.
  5. بلند کلاه گشتن کنایه از: سرافراز گشتن.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین