فارسی ویرایش

(کَ)

صفت مرکب ویرایش

  1. کردن، عمل آوردن.

(اِم

صفت ویرایش

  1. کردار، عمل.

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین

(کَ یا کِ)

اسم ویرایش

  1. کرد:نام قومی در خاورمیانه(اکثر)
  2. شاخه‌ای که در وقت پیراستن از درخت بریده می‌شود.
  3. قطعه زمینی که کناره‌های آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها ویرایش

انگلیسی
kurd