فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • پهلوی

آوایش

ویرایش
  • /یار/

یار

  1. آنکه به او عشق می‌ورزد، معشوق. دوست، رفیق.دوست، همدم، معشوق. ناصر، معین.
  2. (ورزش): یار گرفتن در بازی یک یا چند تن از بازیکنان را برای کمک به خود. برگزیدن.

  کهن‌واژه

ویرایش
  1. یار در زبان معیار باستان یک کلمه خالص است، و به معنی شکافتن، و به دو قسمت کردن مانند نصف کردن خیار با کارد.



ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس