آرمیدن
فارسی ویرایش
ریشه شناسی ویرایش
- فارسی
آوایش ویرایش
- [آ/رمیدن]
فعل ویرایش
آرمیدن
- آرامیدن، آسودن، آرام گرفتن.
مصدر لازم ویرایش
- نک آرامیدن.
واژههای مشتقشده ویرایش
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | آرمیدن | ||||||
بن ماضی | آرمید | ||||||
بن مضارع | آرم | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | آرمیدم | آرمیدی | آرمید | آرمیدیم | آرمیدید | آرمیدند | |
استمراری | میآرمیدم | میآرمیدی | میآرمید | میآرمیدیم | میآرمیدید | میآرمیدند | |
کامل | آرمیده بودم | آرمیده بودی | آرمیده بود | آرمیده بودیم | آرمیده بودید | آرمیده بودند | |
التزامی | آرمیده باشم | آرمیده باشی | آرمیده باشد | آرمیده باشیم | آرمیده باشید | آرمیده باشند | |
مستمر | داشتم میآرمیدم | داشتی میآرمیدی | داشت میآرمید | داشتیم میآرمیدیم | داشتید میآرمیدید | داشتند میآرمیدند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | آرمم | آرمی | آرمد | آرمیم | آرمید | آرمند | |
استمراری | میآرمم | میآرمی | میآرمد | میآرمیم | میآرمید | میآرمند | |
کامل | آرمیدهام | آرمیدهای | آرمیده/آرمیدهاست | آرمیدهایم | آرمیدهاید | آرمیدهاند | |
ملموس | دارم میآرمم | داری میآرمی | دارد میآرمد | داریم میآرمیم | دارید میآرمید | دارند میآرمند | |
التزامی | بآرمم | بآرمی | بآرمد | بآرمیم | بآرمید | بآرمند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم آرمید | خواهی آرمید | خواهد آرمید | خواهیم آرمید | خواهید آرمید | خواهند آرمید | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بآرم | بآرمید | |||||
نهی | نآرم | نآرمید |
––––
برگردانها ویرایش
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین