براجراییدن

فارسی

ریشه‌شناسی

بر- + اجراییدن

مصدر گذرا

1. بحالت اجرا درآوردن:

   بهتره با تگ -it کانتینره هه را براجرایی (باجرایی و برحالت اجرا نگهداری).

صرف فعل

براجراییدن [بَرْاِجْراییدَنْ]

فعل‌ها
بن واژه			براجراییدن
بن ماضی			براجرایید
بن مضارع			براجرای
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	براجراییدم	براجراییدی	براجرایید	براجراییدیم	براجراییدید	براجراییدند
	استمراری	می‌براجراییدم	می‌براجراییدی	می‌براجرایید	می‌براجراییدیم	می‌براجراییدید	می‌براجراییدند
	کامل	براجراییده بودم	براجراییده بودی	براجراییده بود	براجراییده بودیم	براجراییده بودید	براجراییده بودند
	التزامی	براجراییده باشم	براجراییده باشی	براجراییده باشد	براجراییده باشیم	براجراییده باشید	براجراییده باشند
	مستمر	داشتم می‌براجراییدم	داشتی می‌براجراییدی	داشت می‌براجرایید	داشتیم می‌براجراییدیم	داشتید می‌براجراییدید	داشتند می‌براجراییدند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	براجرایم	براجرایی	براجراید	براجراییم	براجرایید	براجرایند
	استمراری	می‌براجرایم	می‌براجرایی	می‌براجراید	می‌براجراییم	می‌براجرایید	می‌براجرایند
	کامل	براجراییده‌ام	براجراییده‌ای	براجراییده/براجراییده‌است	براجراییده‌ایم	براجراییده‌اید	براجراییده‌اند
	ملموس	دارم می‌براجرایم	داری می‌براجرایی	دارد می‌براجراید	داریم می‌براجراییم	دارید می‌براجرایید	دارند می‌براجرایند
	التزامی	ببراجرایم	ببراجرایی	ببراجراید	ببراجراییم	ببراجرایید	ببراجرایند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم براجرایید	خواهی براجرایید	خواهد براجرایید	خواهیم براجرایید	خواهید براجرایید	خواهند براجرایید
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		ببراجرای			ببراجرایید
	نهی		نبراجرای			نبراجرایید