- /دُرُسْتْجیدَنْ/ یا /دُرُسْجیدَنْ/ درست + ـجیدن
- فرایند سنجیدن درستی چیزی؛ صحت یابی:
- درستجیدن گام جاری برای اجراییدن گام بعدی لازم است.
- برای سانجیدن فایل پیکرال فرمانهای زیر را باجرای.
- /دُرُسْتْجیدَنْ/ یا /دُرُسْجیدَنْ/
- درستی چیزی را سنجیدن:
- فایل پیکرال را با فرمانهای زیر بدرستج.
- پیش از درج دادهها در پایگاهداده باید درستجیده شوند.
فعلها
|
بن واژه
|
دستجیدن
|
بن ماضی
|
درستجید
|
بن مضارع
|
درستج
|
شخص
|
مفرد
|
جمع
|
اول شخص
|
دوم شخص
|
سوم شخص
|
اول شخص
|
دوم شخص
|
سوم شخص
|
گذشته
|
|
من
|
تو
|
او
|
ما
|
شما
|
اویان/آنها
|
ساده
|
درستجیدم
|
درستجیدی
|
درستجید
|
درستجیدیم
|
درستجیدید
|
درستجیدند
|
استمراری
|
میدرستجیدم
|
میدرستجیدی
|
میدرستجید
|
میدرستجیدیم
|
میدرستجیدید
|
میدرستجیدند
|
کامل
|
درستجیده بودم
|
درستجیده بودی
|
درستجیده بود
|
درستجیده بودیم
|
درستجیده بودید
|
درستجیده بودند
|
التزامی
|
درستجیده باشم
|
درستجیده باشی
|
درستجیده باشد
|
درستجیده باشیم
|
درستجیده باشید
|
درستجیده باشند
|
مستمر
|
داشتم میدرستجیدم
|
داشتی میدرستجیدی
|
داشت میدرستجید
|
داشتیم میدرستجیدیم
|
داشتید میدرستجیدید
|
داشتند میدرستجیدند
|
حال
|
|
من
|
تو
|
او
|
ما
|
شما
|
اویان/آنها
|
ساده
|
درستجم
|
درستجی
|
درستجد
|
درستجیم
|
درستجید
|
درستجند
|
استمراری
|
میدرستجم
|
میدرستجی
|
میدرستجد
|
میدرستجیم
|
میدرستجید
|
میدرستجند
|
کامل
|
درستجیدهام
|
درستجیدهای
|
درستجیده/درستجیدهاست
|
درستجیدهایم
|
درستجیدهاید
|
درستجیدهاند
|
ملموس
|
دارم میدرستجم
|
داری میدرستجی
|
دارد میدرستجد
|
داریم میدرستجیم
|
دارید میدرستجید
|
دارند میدرستجند
|
التزامی
|
بدرستجم
|
بدرستجی
|
بدرستجد
|
بدرستجیم
|
بدرستجید
|
بدرستجند
|
آینده
|
-
|
من
|
تو
|
او
|
ما
|
شما
|
اویان/آنها
|
خواهم درستجید
|
خواهی درستجید
|
خواهد درستجید
|
خواهیم درستجید
|
خواهید درستجید
|
خواهند درستجید
|
دستوری
|
|
-
|
تو
|
-
|
|
شما
|
-
|
امر
|
|
بدرستج
|
|
|
بدرستجید
|
|
نهی
|
|
ندرستج
|
|
|
ندرستجید
|
|