رنامیدن
فارسی ویرایش
مصدر ویرایش
- فرایند نامیدن یکایک یه دسته شی برای تعییندن (تعیین کردن) هویتاشان:
- رونامیدن یه گله گوسفند برای نگهداریشان نیاز است.
فعل ویرایش
رنامیدن
- /رُنامیدَنْ/
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | رنامیدن | ||||||
بن ماضی | رنامید | ||||||
بن مضارع | رنام | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | رنامیدم | رنامیدی | رنامید | رنامیدیم | رنامیدید | رنامیدند | |
استمراری | میرنامیدم | میرنامیدی | میرنامید | میرنامیدیم | میرنامیدید | میرنامیدند | |
کامل | رنامیده بودم | رنامیده بودی | رنامیده بود | رنامیده بودیم | رنامیده بودید | رنامیده بودند | |
التزامی | رنامیده باشم | رنامیده باشی | رنامیده باشد | رنامیده باشیم | رنامیده باشید | رنامیده باشند | |
مستمر | داشتم میرنامیدم | داشتی میرنامیدی | داشت میرنامید | داشتیم میرنامیدیم | داشتید میرنامیدید | داشتند میرنامیدند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | رنامم | رنامی | رنامد | رنامیم | رنامید | رنامند | |
استمراری | میرنامم | میرنامی | میرنامد | میرنامیم | میرنامید | میرنامند | |
کامل | رنامیدهام | رنامیدهای | رنامیده/رنامیدهاست | رنامیدهایم | رنامیدهاید | رنامیدهاند | |
ملموس | دارم میرنامم | داری میرنامی | دارد میرنامد | داریم میرنامیم | دارید میرنامید | دارند میرنامند | |
التزامی | برنامم | برنامی | برنامد | برنامیم | برنامید | برنامند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم رنامید | خواهی رنامید | خواهد رنامید | خواهیم رنامید | خواهید رنامید | خواهند رنامید | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | برنام | برنامید | |||||
نهی | نرنام | نرنامید |
برگردان ویرایش
تعیین هویت با نامیدن
|