فرانوشتن
فارسی ویرایش
ریشه‌شناسی ویرایش
مصدر متعدی ویرایش
- فرآیند نوشتن یه یادداشت کوتاه به‌عنوان توضیح برای یه متن یا محتوا:
- او همیشه مطلب‌هایی خیلی خوب در کتاب‌هایش می‌فرانویسد.
صرف فعل ویرایش
فرانوشتن [فَرانِوِشتَنْ]
| فعل‌ها | |||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| بن واژه | فرانویس | ||||||
| بن ماضی | فرانوشت | ||||||
| بن مضارع | فرانویس | ||||||
| شخص | مفرد | جمع | |||||
| اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
| گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آن‌ها | |
| ساده | فرانوشتم | فرانوشتی | فرانوشت | فرانوشتیم | فرانوشتید | فرانوشتند | |
| استمراری | می‌فرانوشتم | می‌فرانوشتی | می‌فرانوشت | می‌فرانوشتیم | می‌فرانوشتید | می‌فرانوشتند | |
| کامل | فرانوشته بودم | فرانوشته بودی | فرانوشته بود | فرانوشته بودیم | فرانوشته بودید | فرانوشته بودند | |
| التزامی | فرانوشته باشم | فرانوشته باشی | فرانوشته باشد | فرانوشته باشیم | فرانوشته باشید | فرانوشته باشند | |
| مستمر | داشتم می‌فرانوشتم | داشتی می‌فرانوشتی | داشت می‌فرانوشت | داشتیم می‌فرانوشتیم | داشتید می‌فرانوشتید | داشتند می‌فرانوشتند | |
| حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آن‌ها | |
| ساده | فرانویسم | فرانویسی | فرانویسد | فرانویسیم | فرانویسید | فرانویسند | |
| استمراری | می‌فرانویسم | می‌فرانویسی | می‌فرانویسد | می‌فرانویسیم | می‌فرانویسید | می‌فرانویسند | |
| کامل | فرانوشته‌ام | فرانوشته‌ای | فرانوشته/فرانوشته‌است | فرانوشته‌ایم | فرانوشته‌اید | فرانوشته‌اند | |
| ملموس | دارم می‌فرانویسم | داری می‌فرانویسی | دارد می‌فرانویسد | داریم می‌فرانویسیم | دارید می‌فرانویسید | دارند می‌فرانویسند | |
| التزامی | بفرانویسم | بفرانویسی | بفرانویسد | بفرانویسیم | بفرانویسید | بفرانویسند | |
| آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آن‌ها |
| خواهم فرانوشت | خواهی فرانوشت | خواهد فرانوشت | خواهیم فرانوشت | خواهید فرانوشت | خواهند فرانوشت | ||
| دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
| امر | بفرانویس | بفرانویسید | |||||
| نهی | نفرانویس | نفرانویسید | |||||
برگردان ویرایش
فرآیند افزودن یه توضیح
|