فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /نَواختَن/

  مصدر متعدی ویرایش

نواختن

  1. منسوب به نواخت، آهنگ نواختن، آهنگ زدن.
  2. نوازش کردن، دلجویی کردن.
  3. زدن، کتک زدن.

  فعل ویرایش

  1. زدن، ساز زدن، شلاق زدن.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین