همارستن

فارسی

آوایش

1. هَ رِ

کارواژه

کاری را چندباره انجام دادن؛ تکرار کردن

برگردان‌ها

• انگلیسی: repeat
• ایتالیایی: ripetere

فعل‌ها
بن واژه			همارستن
بن ماضی			همارست
بن مضارع			همار
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	همارستم	همارستی	همارست	همارستیم	همارستید	همارستند
	استمراری	می‌همارستم	می‌همارستی	می‌همارست	می‌همارستیم	می‌همارستید	می‌همارستند
	کامل	همارسته بودم	همارسته بودی	همارسته بود	همارسته بودیم	همارسته بودید	همارسته بودند
	التزامی	همارسته باشم	همارسته باشی	همارسته باشد	همارسته باشیم	همارسته باشید	همارسته باشند
	مستمر	داشتم می‌همارستم	داشتی می‌همارستی	داشت می‌همارست	داشتیم می‌همارستیم	داشتید می‌همارستید	داشتند می‌همارستند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	همارم	هماری	همارد	هماریم	همارید	همارند
	استمراری	می‌همارم	می‌هماری	می‌همارد	می‌هماریم	می‌همارید	می‌همارند
	کامل	همارسته‌ام	همارسته‌ای	همارسته/همارسته‌است	همارسته‌ایم	همارسته‌اید	همارسته‌اند
	ملموس	دارم می‌همارم	داری می‌هماری	دارد می‌همارد	داریم می‌هماریم	دارید می‌همارید	دارند می‌همارند
	التزامی	بهمارم	بهماری	بهمارد	بهماریم	بهمارید	بهمارند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم همارست	خواهی همارست	خواهد همارست	خواهیم همارست	خواهید همارست	خواهند همارست
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بهمار			بهمارید
	نهی		نهمار			نهمارید