فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /آبرو/مَند/

  صفت ویرایش

آبرومند

  1. آبرو، دارای حیثیت، محترم.
    پدر بیچاره‌اش ... از معاریف شهر و مرد آبرومندی بود. «جمالزاده»

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن