فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /آب/دار/

آبدار

  1. شاداب و تر و تازه و دارای شیره گیاهی و آب زیاد در مورد گیاهان.
  2. گیاه و میوه پرآب. آبدارباشی، ساقی. تیز و بُرنده. فصیح و روان. سخت، محکم، غلیظ. صفتی برای دشنام، سیلی.

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن