فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /آدَم/نِمون/

  صفت ویرایش

آدم‌نمون

  1. (عامیانه): آنکه روحیه خود را از دست داده باشد؛ دلمرده.
    دیگر نه از آن قهقههٔ خنده‌ها‌ خبری بود و نه از داد و فریادها. شده بود آدم‌نمون. «میرصادقی»

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن