خانه
تصادفی
ورود
تنظیمات
کمک مالی
دربارهٔ ویکیواژه
تکذیبنامهها
جستجو
آغشتن
زبان
پیگیری
ویرایش
فهرست
۱
فارسی
۱.۱
ریشه لغت
۱.۲
آوایش
۱.۳
مصدر فعل متعدی
۱.۳.۱
برگردانها
۱.۳.۲
منابع
فارسی
ویرایش
ریشه لغت
ویرایش
فارسی
آوایش
ویرایش
/آغِشتَن/
مصدر فعل متعدی
ویرایش
آغشتن
آلودن، آلوده کردن، چیزی را با چیز دیگر مخلوط کردن.
گویی خمیرهاش را با آب و گِل جهنم آغشتهاند. «
جمالزاده
»
خیس کردن، نم کردن. آلودن.
برگردانها
ویرایش
ترجمه
moisten
to
macerate
to
imregnate
to
pollute
welter
smear
saturate
inoculate
indoctrinate
imbue
imbrue
embrue
lime
insalivate
منابع
ویرایش
فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین