فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /آماسِیدهِ/

آماسیده

  1. آنچه دچار تورم شده است؛ متورم.
    لاشه‌های باد کرده و آماسیده. «مندنی‌پور»

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن