فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /آمیزگار/

آمیزگار

  1. (قدیم): هم‌صحبت، هم‌سخن، معاشر.
  2. مصاحب و یار دوست داشتنی.
    دولت جان‌پرور است صحبت آمیزگار/ خلوت بی‌مدعی سفرهْ بی‌انتطار. «سعدی»

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین