خانه
تصادفی
ورود
تنظیمات
کمک مالی
دربارهٔ ویکیواژه
تکذیبنامهها
جستجو
ابزارمند
زبان
پیگیری
ویرایش
فهرست
۱
فارسی
۱.۱
ریشه لغت
۱.۲
آوایش
۱.۳
صفت
۱.۳.۱
منابع
فارسی
ویرایش
ریشه لغت
ویرایش
فارسی
آوایش
ویرایش
/اَبزار/مَند/
صفت
ویرایش
ابزارمند
آنکه قادر بکار با ابزارهای مختلف باشد؛
افزارمند
.
پیشهور، استادکار، استادکار فنی.
کارمند فنی غیر نظامی در صنایع نظامی.
منابع
ویرایش
فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین