فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • عربی

آوایش

ویرایش
  • /اِبلوج/

ابلوج (قدیم)

  1. آب‌ لوج. قند سفید، شکر سفید.
    گفت عطار ای جوان ابلوج من/ هست نیکو بی‌تکلف بی‌سخن.‌«مولوی»

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین