خانه
تصادفی
ورود
تنظیمات
کمک مالی
دربارهٔ ویکیواژه
تکذیبنامهها
جستجو
اجبارکردن
زبان
پیگیری
ویرایش
فهرست
۱
فارسی
۱.۱
ریشه لغت
۱.۲
آوایش
۱.۳
اسم مرکب
۱.۳.۱
منابع
فارسی
ویرایش
ریشه لغت
ویرایش
فارسی
آوایش
ویرایش
/اِجبار/کردن/
اسم مرکب
ویرایش
اجبارکردن
او را به انجام دادن کاری واداشتن.
گفتهاند مُضارّت نکنند مادر را به رضاع فرزند، یعنی اجبار نکنند بدو. «
جرجانی
»
منابع
ویرایش
فرهنگ بزرگ سخن