فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • عربی

آوایش

ویرایش
  • /اَحدَب/

احدب (قدیم)

  1. کسی که پشتش قوز و برآمدگی داشته باشد. گوژپشت. شمشیر کمانی.
    امید خدمت آن خواجه پشت راست کند/ بر آن کسی که مر او را زمانه کرد احدب. «فرخی یزدی»

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین