خانه
تصادفی
ورود
تنظیمات
کمک مالی
دربارهٔ ویکیواژه
تکذیبنامهها
جستجو
احساسشدن
زبان
پیگیری
ویرایش
فهرست
۱
فارسی
۱.۱
ریشه لغت
۱.۲
آوایش
۱.۳
مصدر فعل لازم
۱.۳.۱
منابع
فارسی
ویرایش
ریشه لغت
ویرایش
فارسی
آوایش
ویرایش
/اِحساس/شدن/
مصدر فعل لازم
ویرایش
احساسشدن
حس
شدن، دریافته شدن، به نظر رسیدن.
احساس
میشد که زن ... در انتظار اوست. «
بزرگ علوی
»
منابع
ویرایش
فرهنگ بزرگسخن