فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /اِحساس/کردن/

  مصدر فعل متعدی

ویرایش

احساس‌کردن

  1. درک کردن، دریافتن.
    انسان ... خود را بالاتر و والاتر احساس می‌کند. «جمال‌زاده»

  استعاره

ویرایش
  1. احساس کردن چیزی: آنرا حس کردن.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ‌سخن