فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • عربی

آوایش

ویرایش
  • /اِحماض/رفتَن/

  مصدر فعل لازم

ویرایش

احماض‌کردن (قدیم)

  1. گفته شدن لطیفه و شوخی.
    به حکم آنکه گفته‌اند جِدِ همه ساله جان مردم بخورَد، گاه از گاه احماضی رفتی و به تواریخ و اسمار التفاتی بودی. «نصرالله منشی»

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین