خانه
تصادفی
ورود
تنظیمات
کمک مالی
دربارهٔ ویکیواژه
تکذیبنامهها
جستجو
اخلال کردن
زبان
پیگیری
ویرایش
فهرست
۱
فارسی
۱.۱
ریشه لغت
۱.۲
آوایش
۱.۳
مصدر فعل لازم
۱.۳.۱
منابع
فارسی
ویرایش
ریشه لغت
ویرایش
فارسی
آوایش
ویرایش
/اِخلال/کردن/
مصدر فعل لازم
ویرایش
اخلالکردن
بینظمی و بیسامانی بوجود آوردن.
کارشکنی
کردن.
حکام ... در امر انتخابات
اخلال
میکردند.«
حاج سیاح
»
منابع
ویرایش
فرهنگ بزرگ سخن