فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • عربی

آوایش

ویرایش
  • /اِدمان/

  اسم مصدر

ویرایش

ادمان (قدیم)

  1. ادامه دادن؛ پیوستگی و استمرار در کاری. شراب‌خواریِ مداوم.
    از تواتر تناول و ادمان، عروق و اوعیهٔ ایشان به امتالا مبتلا گشته. «خواجه نصیر طوسی»
  2. پیوسته و دایم کاری را کردن.
  3. اعتیاد به چیزی داشتن. مثال هو مدمن: او معتاد است.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین