فارسی

ویرایش

ریشه‌ لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /اِردَنگی/کردَن/

  مصدر فعل متعدی

ویرایش

اردنگی‌کردن (گفتگو)

  1. با اردنگی از جایی راندن، و به مجاز، بیرون کردن.
    نوکر فضول ... به درد ارباب نمی‌خورَد که همان مرتبه اوّل اردنگیش می‌کند. «جعفر شهری»

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن