اشکل
(اَ کَ)
(ص تف.)
- مشابه تر، مانند
- دشوارتر، سخت تر، مشکل
(ص تف.)
- خوشگل تر، خوش صورت
فارسی ویرایش
ریشهشناسی ویرایش
- فارسی
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(~.)
علم اشتقاق لغات
از پروتو-هندواروپایی *skelo- ("ران"). شلوار فارسی (شالوار، «شلوار»، به معنای واقعی کلمه «پوشاندن ران») را مقایسه کنید.
ریشهشناسی ویرایش
- فارسی
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(~.)
صفت ویرایش
- آن که در وی سرخی و سفیدی با هم آمیخته باشد.
- کسی که در سفیدی چشمش اندکی سرخی باشد.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(~.)
ریشهشناسی ویرایش
- فارسی
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(اِ کَ)
اسم ویرایش
- پای بند ستور، ریسمانی که بر زانوی شتر بندند تا فرار نکند.
- مکر، حیله.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(اِ کَ یا کِ)
صفت ویرایش
- اسبی که دست راست و پای چپش سفید باشد.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین